پذیرفتن مقام نبوت از سوی انبیا اختیاری است یا جبری؟ اگر بگوییم که لیاقت داشتند که به این مقام رسیدند این لیاقت را چه کسی به آنها داده است و با توجه به این که در قرآن آمده است که حضرت آدم بین آب و گل بود و حضرت محمد – صلی الله علیه و آله - پیامبر بود این مسئله چگونه قابل پذیرش است ؟
باید دانست که شکل گیری انسان و رفتارهای او، فرآیندی از مجموعه عوامل ژنتیکی، محیطی ، اختیار و قابلیت های خود اوست و هیچ کدام از این سه عنصر را نمی توان نادیده گرفت؛ اما چه بسا نقش یکی کم رنگ و نقش دیگری پررنگ باشد.
در آثار اسلامی و تجربیات بشری نیز به این تفاوت ها اشاره شده است؛ به طور مثال، اگر شراب خوار یا سیگاری و یا زناکار فرزنددار شود، به طور طبیعی با فرزند انسانی وارسته و تحصیل کرده تفاوت دارد؛ اما این تمام علت نیست و تأثیرپذیری انسان از نسل های گذشته خود، وضعیت پدر و مادر در هنگام انعقاد نطفه و حتی زمان و غذا و عوامل دیگری نیز مؤثر می باشند. بنابراین چه بسا از فرد وارسته ای، فرزندی ناشایست متولد شود و از فرد تبهکار، فرد شایسته ای متولد شود که نمونه های آن نیز در تاریخ مشاهده شده است.
لذا مهم ترین عامل تأثیر گذار، قابلیت و اختیار خود انسان است که می تواند نواقص گذشته پدر و مادر را جبران کند و یا وارستگی و تلاش های تربیتی آنان را تباه سازد.
در هر صورت، تفاوت بر اساس یک نظام هندسی مستحکم غیر قابل انکار است و این بر اساس حکمت خداوند و نظام احسن جهان است؛ اما عدالت خداوند اقتضا می کند که از هر کس به تناسب فرآیند عوامل ژنیتکی، محیطی، توانایی و اختیار وی از او در دنیا انتظار داشته باشیم و به همان نسبت در آخرت از او بازخواست خواهد شد. و اما در خصوص پیامبران و امامان _علیهم السلام_ توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
معصومین _علیهم السلام_ به جهت علم خدادادی و اراده شخصی به مقام مصونیت کامل از گناه یعنی عصمت رسیده اند؛ البته اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنان، لازمه فراهم شدن زمینه هدایت برای سایر انسان ها نیز هست. امام صادق _علیه السلام_ در همین باره می فرماید: «ان الّله اختار من ولد آدم اناسا طهّر میلادهم، و طیّب ابدانهم و حفظهم فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبیاء و الرسل، فهم ازکی فروع آدم؛ ففعل ذلک لا لأمر استحقوه من الّله عزوجل و لکن علم الّله منهم حین ذرأهم انّهم یطیعونه و یعبدونه و لا یشرکون به شیئا فهو لا بالطاعة نالو من الّله الکرامه و المنزلة الرفیعة عنده1؛ به درستی که خداوند متعال، انسان هایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدن های آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار داد؛ نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آن جا که خداوند، در هنگام خلقت می دانست که از او فرمان برداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمی دارند، پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند، به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شده اند».
روشن شد که عصمت، نتیجه دو امر است؛ 1. علم خدادادی. 2. اراده قوی و محکم.
بنابراین، صرف علم، شناخت و آگاهی خاص به ضرر و مفسده گناهان، عامل عصمت نیست؛ زیرا علم، تنها واقعیت را آن طور که هست، نشان می دهد؛ ولی تحقق یا عدم تحقق یک عمل ارادی، از رهگذر اراده انسان انجام می گیرد. انسان با وجود میل شدیدی که از نظر غرایز به انجام برخی محرمات دارد، گاه دارای اراده نیرومندی است که مانع از انجام گناه می گردد و گاه در نتیجه ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش می شود. شاهد بر این مطالب که علم، حتی در بالاترین مراتب خود، علت تامه تحقق عمل نیست، داستان بلعم باعوراست که در قرآن کریم آمده است؛ «واتل علیهم نبأالذی اتیناه آیاتنا فانسلخ منها2؛ خبر آن کسی را که آیات خود را به او داده بودیم، اما از آن عاری گشت (مرتکب گناه کبیره شد) برای آنان بخوان».
با توجه به آن چه گفته شد، برای پاسخ به پرسش شما، باید به سه واقعیت مهم، معرفت پیدا کرد؛
نخست آن که پیامبران و امامان _علیهم السلام_ دارای اراده بشری می باشند و برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی، به سعی و تلاش می پردازند و اهل صبر، جهاد، زهد، تقوا و... می باشند.
واقعیت نورانی دوم آن است که خداوند متعال به قابلیت پیامبران و امامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای عهده داری مسئولیت هدایت جامعه آگاهی دارد و در حقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان است که موجب انتخاب آنان برای امامت شده است. آیات و روایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی می دهد که به چند نمونه آن اشاره می شود:
«وجعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایتنا یوقنون3؛ وچون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند».
«الله اعلم حیث یجعل رسالته4؛ خداوند بهتر می داند رسالتش را کجا قرار دهد».
واقعیت سومی که باید به آن توجه کرد، آن است که «سپردن هر مسئولیتی همراه با دادن امکانات لازم است» و امامت جامعه، از این قاعده مستثنی نیست. از این رو خداوند آنان را از علم لازم برای عهده داری مسئولیت امامت بهره مند می گرداند.
به مجموعه این سه واقعیت نورانی در اوایل دعای ندبه اشاره شده است. آن جا که درباره دلیل برگزیدگی امامان می خوانیم:
«بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلّی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛ بعد از آن که بر آنها شرط کردی نسبت به دنیا و زینت و زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند؛ پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلند و ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود آنان را گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردی...».
در پایان باید به یک نکته مهم معرفتی دیگر توجه داشت و آن این که «علم و عصمت موهبتی» به عنوان پایه است و معصومان با اراده خویش و با سعی، تلاش، عبادت و دعایی که به درگاه خداوند دارند، به مقامات عالی تری از علم و عصمت دست می یابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر _صلی الّله علیه وآله_ می خوانیم: «و قل رب زدنی علما5؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزا»!
همین عبادت ها و صبر و جهادهای بیشتر است که با اختیار و اراده انجام می شود و موجب برتری برخی از پیامبران بر دیگر پیامبران می شود؛ «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض6؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم...».
بنا بر آن چه گفته شد، علم و عصمت موهبتی امامان، به جهت مسئولیتی است که برای هدایت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و این یک اصل عمومی و یک سنت الهی است واین تبعیض نیست؛ رسیدن به مقام امامت، همراه با دارا شدن برخی مقامات ویژه معنوی است؛ چنان که درباره به امامت رسیدن امام هادی _علیه السلام_ چنین آمده است: «یکی از یاران امام هادی _علیه السلام_ به نام «هارون بن فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند: «انّا للّه و انا الیه راجعون». ابی جعفر (امام جواد _علیه السلام_) درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: زیرا فروتنی و خضوعی نسبت به خدا در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت».7
این نشانه همان علم موهبتی ویژه است که در زمان تصدی امامت، ظهور بیشتری پیدا می کند.
ناگفته نماند که دست رسی به مقام عصمت و راه یابی به مقامات علمی و معنوی، اختصاصی به پیامبران و امامان ندارد؛ بلکه برای همگان میسر است. چنان که حضرت زینب _علیها السلام_ تا مرز عصمت پیش رفته بود و حضرت عباس _علیه السلام_ به مقامات عالی معنوی دست یافته بود و برخی از علما و اولیا به مرز «تالی تلو معصوم» (نزدیکان به مرز عصمت)رسیده اند.
بنا بر آیه شریفه «الّله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر می داند رسالت خویش را در کجا قرار دهد8» و همچنین بر اساس متن اول دعای ندبه و دیگر منابع روایی، خداوند از قبل می داند که پیامبران و امامان _علیهم السلام_ به اختیار خود تحمل مسئولیت رهبری جامعه را دارند و نسبت به دنیا، زهد دارند؛ از این رو خداوند آنان را به عنوان پیامبر و امام برگزید و پس از به دنیا آمدن نیز آنان با اختیار خود، این شایستگی را نشان دادند.
پی نوشت
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 10،ص 170.
2. اعراف (7)، آیه 175.
3. سجده (32)، آیه 24.
4. انعام (6)، آیه 124.
5. طه (20)، آیه 114.
6. بقره (2)، آیه 253.
7. کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 218.
8. انعام (6) آیه 124